کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بادی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به باد. ویژگی وسیله یا دستگاهی که با باد کار می کند یا به صدا درمی آید یا با باد پر می شود.
-
بادی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . بادی ] (اِفا بدء.) 1 - آغاز کننده . 2 - آفریننده . 3 - نو بیرون آورنده . 4 - (اِ.) آغاز، شروع .
-
جستوجو در متن
-
پس لرزه
فرهنگ فارسی معین
(پَ. لَ زِ) (اِ.) لرزه های بعدی و معمولاً خفیف تری که پس از یک زمین لرزه روی می دهد.
-
پرسپکتیو
فرهنگ فارسی معین
(پِ پِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - منظره ، دورنما. 2 - رسم تصاویر سه بُعدی اشیا و مناظر بر روی صفحه .
-
یرلیغ
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ تر. جغ . ] (اِ.) حکم و فرمان پادشاه . ؛ ~ خانی : فرمان پادشاه (ایلخانان و دوره های بعدی ).
-
لاحق
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که از پس چیزی آید و بدو پیوندد؛ رسنده ، واصل . 2 - پیوند شونده ، متصل ، آینده ، بعدی ؛ مق . سابق ؛ ج . لاحقین .
-
تخمی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص .) 1 - ویژگی حیوانی که از نژاد بهتر است و برای تولید مثل از آن استفاده می شود. 2 - ویژگی گیاهی مناسب برای گرفتن تخم به منظور استفاده در کاشت بعدی (کشاورزی ). 3 - (عا.) به درد نخور، ساختگی ، بی فایده .
-
تصویر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) صورت کسی یا چیزی را کشیدن . 2 - (اِمص .) تصویرگری ، صورت سازی . ج . تصاویر. 3 - صورتی که بر کاغذ، دیوار و غیره کشند. 4 - شرح دادن ، شرح و بیان . ؛ ~سه بعدی تصویری که عمق و حجم را نشان می دهد.
-
مونیتور
فرهنگ فارسی معین
(مُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - دستگاهی در رایانه (کامپیوتر) برای پاییدن و مشاهدة فعالیت ها در سیستم پردازشی به منظور تحلیل های بعدی ، صفحة نمایش رایانه ، نمایش گر. 2 - (در مخابرات ) شخص یا سیستم ناظر بر محیط یا صحنه یا دستگاه ، پایش گر. (فره ).
-
پله
فرهنگ فارسی معین
(پِ لِّ) (اِ.) 1 - هر مرتبه و پایه از نردبان . 2 - هر یک از مجموع پایه هایی که برای بالا رفتن از سطح زمین به اطاق یا بام و مانند آن و پایین آمدن از آن سازند ج . پلکان . ؛ ~ برقی سیستم انتقال از یک طبقه به طبقة دیگر توسط برق با سرعتی معادل سرعت انسان...