کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعدها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کاریزماتیک
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (ص .) شخصیت و جذابیت یک فرد که می تواند در مردم نفوذ کند و آنان را به شور و فداکاری وادار سازد. این مشخصه ابتدا در برخی فرقه های مسیحیت مشاهده شد و بعدها در ادیان دیگر هم به چشم خورد.
-
جام جم
فرهنگ فارسی معین
(مِ جَ) (اِمر.) جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.
-
ژاکوبنیسم
فرهنگ فارسی معین
(بْ) [ فر . ] (اِ.) برگرفته از نام جنبشی افراطی در دوران انقلاب فرانسه به رهبری روپسپیر و اعضای «کلوپ ژاکوبن » که هدف های انقلابی را به هر قیمتی و به دور از هر گونه سازش گری دنبال می کردند. بعدها رفته رفته این کلمه اصطلاحی شد برای جنبش های انقلابی و...
-
موزر
فرهنگ فارسی معین
(مُ زِ) [ آلما. ] (اِ.) (نام سازندة تفنگ ) 1 - تفنگی که در سال 1872 م . در آلمان متداول شد و بعدها مکرر تکمیل گردید. 2 - تپانچه ای که نوع عالی آن بر قنداق چوبین سوار می شود.
-
هلیوم
فرهنگ فارسی معین
(هِ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصر گازی شکلی که در برخی سنگ های حاوی اکسیداورانیوم کشف گردید و بعدها وجود آن را در سایر کانی ها تشخیص دادند. این گاز در ترکیب هوا وجود دارد و در برخی آب های معدنی نیز موجود است .
-
لوت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) سازی است که در ایران به نام عود معروف می باشد. پیانونوازان فرانسوی در قرون 17 و 18 م . برای این ساز قطعات سبکی می ساختند که بعدها تحت عنوان پرلود، کورانت ، ساراباند، کاوت ، ژیگ و غیره ظاهر شد.
-
مجسطی
فرهنگ فارسی معین
(مِ جَ) [ یو. ] (اِ.) سونتاکسیس ماثماتیکا یا مجموعة ریاضی ؛ رساله ای است در نجوم تألیف کلاودیوس بطلمیوس - 150 - ق . م . - که بعدها توسط شارحین صفت عالی «مگستیه » یا «مجسطی » به آن داده شد.