کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشاش
فرهنگ فارسی معین
(بَ شّ) [ ع . ] ( اِ.) گشاده روی ، خوشروی ، خوش منش .
-
جستوجو در متن
-
گشاده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) (ص مر.) بشاش ، جوانمرد.
-
ابرو
فرهنگ فارسی معین
گشاده ( ~. گُ دِ)(ص مر.) بشاش ، خوشرو.
-
خنده رو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ص مر.) کسی که دارای چهره بشاش است .
-
روی گشاده
فرهنگ فارسی معین
(گُ دِ) (ص مف .) بشاش ، خوشرو.
-
شاد و شنگول
فرهنگ فارسی معین
(دُ شَ) (ص مر.) بشاش و سرحال .
-
سبک لقا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . لِ) [ فا - ع . ] (ص مر.)گشاده - رو، بشاش .
-
طلیق
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گشاده روی ، بشاش . 2 - رها، آزاد.
-
خوش حال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - شاد، شادمان ، بشاش .2 - کامران ،کامروا. 3 - نیکبخت ، سعادتمند .