کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسیار کوچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کوچک
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ص .) خرد.
-
خانیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ) (اِمصغ .)1 - چشمة کوچک . 2 - حوض کوچک .
-
دزک
فرهنگ فارسی معین
(دِ زَ) (اِمصغ .) دز کوچک ، قلعة کوچک .
-
نایچه
فرهنگ فارسی معین
(چ ) (اِمصغ .) نای کوچک ، لولة کوچک .
-
گروهک
فرهنگ فارسی معین
(گُ هَ) (اِمصغ .) 1 - گروه کوچک . 2 - حزب یا جمعیت سیاسی کوچک یا بی اهمیت .
-
پوشت
فرهنگ فارسی معین
(پُ ش ِ) (اِ.) دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند، جیب کوچک .
-
تصغیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کوچک کردن . 2 - کوچک کردن معنی واژه ای به وسیلة ادات تصغیر، مانند «چه » «ک ».
-
صغری
فرهنگ فارسی معین
(صُ را) [ ع . ] (ص .) مؤنث اصغر. 1 - زن کوچک تر. 2 - هر چیز کوچک . 3 - قضیة اول در منطق .
-
شمعک
فرهنگ فارسی معین
(شَ عَ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) 1 - شمع کوچک . 2 - ستونی کوچک برای محافظت بنا یا دیوار مشکوکی که بیم خرابی آن رود.
-
میخچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) 1 - میخ کوچک . 2 - برآمدگی کوچک و سفت که بر اثر فشار روی انگشتان به وجود می آید.
-
یغلاوی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) 1 - تابة کوچک دسته دار. 2 - کاسة کوچک دسته دار مخصوص غذا گرفتن سربازان .
-
آغچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) ( اِ.) پول کوچک .
-
آلونک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) ( اِ.) (عا.) خانة کوچک .
-
برچه
فرهنگ فارسی معین
(بَ چَ) ( اِ.) نیزة کوچک .
-
بازارچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) بازار کوچک .