کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسیار کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اندک اندک
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ق مر.) 1 - کم کم . 2 - به تدریج ، رفته رفته .
-
نخ نخ
فرهنگ فارسی معین
(نَ نَ) (ق مر.) کم کم ، اندک .
-
بتفاریق
فرهنگ فارسی معین
(بِ تَ) [ فا - ع . ] (ق .) کم کم ، بتدریج .
-
خوش خوشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ شَ) (ق مر.) اندک - اندک ، کم کم .
-
متدرج
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) آهسته و کم کم پیش رونده .
-
کم کم
فرهنگ فارسی معین
(کُ کُ) (اِ.) ریگ روان .
-
تجریع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کم کم نوشانیدن . 2 - فرو خوردن خشم .
-
لقمه لقمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ .) [ ع . ] (ق مر.) 1 - کم کم ، اندک اندک . 2 - پاره پاره .
-
پاره پاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص مر.) 1 - از همه جا دریده ، قطعه قطعه ، تکه تکه . 2 - (ق .) اندک اندک ، رفته رفته ، کم کم .
-
جرعه
فرهنگ فارسی معین
(جُ عَ) [ ع . جرعة ] 1 - (مص ل .) کم کم نوشیدن . 2 - (اِ.) آن مقدار از آب یا هر چیز مانند آن که یک بار بیآشامند.
-
آکادمی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] ( اِ.) فرهنگستان ، آکادمی نام باغی بوده در آتن که افلاطون در آن تدریس می کرد و کم کم با گذشت زمان معنای انجمن علمی یا فرهنگستان را به خود گرفت .
-
کلنده
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ دَ یا دِ) (اِ.) چوبکی باشد که یک سر آن را به دول آسیا به طوری نصب کنند که از گردش سنگ آسیا آن چوبک حرکت کند و از دول کم کم دانه در آسیا رود؛ لکلکه .
-
کم محل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ حَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - بی اعتبار. 2 - کم توجه ، کم لطف .
-
انتقاص
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کم کردن . کم شمردن . 2 - (مص ل .) کم شدن ، ناقص شدن . 3 - (اِمص .) کمی ، نقصان .
-
باریک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - کم عرض ، کم پهنا. 2 - نازک ، دقیق .