کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسيط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بسیط
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گسترده . 2 - گشاد، پهن . 3 - خالص . 4 - ساده ، بدون ترکیب .
-
جستوجو در متن
-
اکسید
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ فر. ] ( اِ.) هر جسم بسیط که با اکسیژن ترکیب شده باشد.
-
عنصر
فرهنگ فارسی معین
(عُ نْ صُ) [ ع . ] (اِ.)1 - اصل ، بن . 2 - ماده ، جسم بسیط . 3 - جسمی که قابل تجزیه به عنصر دیگر نباشد.
-
ساده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (ص .) 1 - بی نقش و نگار. 2 - پاک ، خالص . 3 - ساده لوح ، ابله ، نادان . 4 - بسیط ، بدون ترکیب . 5 - آسان . 6 - عادی ، معمولی . 7 - پسری که هنوز ریش درنیاورده . 8 - بدون زینت و زیور. 9 - صاف و هموار. 10 - لغزان ، لغزنده . 11 - بی چین و گر...