کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بست (قرارداد) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بن بست
فرهنگ فارسی معین
(بُ بَ) (ص مر.) فاقد راه خروج .
-
بست زدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - پیوند زدن . 2 - (عا.) تریاک کشیدن .
-
بست نشستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. نِ شَ یا ش ِ تَ) (مص ل .) متحصن شدن .
-
تله بست
فرهنگ فارسی معین
(تَ لِ بَ) (اِمر.) چوب بست .
-
چوب بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مجموعة قطعات چوبی یا آهنی که عمودی و افقی به هم متصل سازند و در کنار دیوار نصب کنند و عمله و بنا روی آن کار کنند، داربست .
-
نی بست
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ بَ) (اِمر.) محوطه ای که با نی محصور کنند.
-
بند و بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ دُ بَ)(اِمر.)1 - توطئه ، ساخت و پاخت ، دست به یکی کردن . 2 - ترتیب ، انتظام .