کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
منعقد
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ قِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) بسته شده ، برقرار شده . 2 - (ص .) سفت شده ، بسته شده .
-
ماسیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) بسته ، سفت شده .
-
انسداد
فرهنگ فارسی معین
(اِ س ِ) [ ع . ] (مص ل .) بسته شدن .
-
پنیر
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (اِ.) خوراکی که از شیر بسته ترتیب دهند.
-
پروره
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ رِ) (ص .) جانوری که در پروار بسته فربه کرده باشند.
-
تخته شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) بسته شدن ، تعطیل شدن .
-
چل مرد
فرهنگ فارسی معین
(چِ. مَ) (اِمر.) چوب گنده ای که پس در بسته گذارند.
-
خضیب
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (ص .) حنا بسته ، خضاب کرده .
-
منکوح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نکاح کرده ، عقد زناشویی بسته .
-
هم پیمان
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ یا پِ) (ص .) کسی که با دیگری عهدی بسته ، هم عهد.
-
فریبگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - جایی که در آن جا طلسم بسته باشند. 2 - طلسم .
-
فله
فرهنگ فارسی معین
(فَ لُِ) (اِ.) اجناسی که به صورت کیلویی و غیر بسته بندی فروخته شود.
-
کاره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) پشتواره ، بستة کوچک از هیزم و علف .
-
کلید شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) بسته شدن ، قفل شدن .
-
مربوط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بسته شده ، وابسته ، دارای پیوند.