کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستن قرارداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آذین بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص م .) زینت کردن دکان و بازارها در روزهای جشن و شادمانی .
-
احرام بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) آهنگ کردن ، قصد و نیت کردن .
-
ازار بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ)(مص ل .) 1 - جامه یا شلوار پوشیدن . 2 - آراسته شدن .
-
بار بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص ل .) آماده برای سفر شدن .
-
خواب بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) (مص م .) خواب کسی را آشفتن .
-
دخیل بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) بستن بندی به ضریح یکی از بقاع متبرکه به منظور برآورده شدن حاجت .
-
دل بستن
فرهنگ فارسی معین
(دِ. بَ تَ) (مص ل .) انس گرفتن ، علاقمند شدن .
-
زبان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) (مص ل .) خاموش شدن ، سکوت کردن .
-
زلفین بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ)(مص م .) انتقام گرفتن .
-
زنار بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ یو - فا. ] (مص ل .) کنایه از: کافر شدن .
-
شاخچه بستن
فرهنگ فارسی معین
(خْ چِ. بَ تَ) (مص ل .) تهمت زدن .
-
صورت بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - شکل گرفتن . 2 - به تصور درآمدن . 3 - ممکن شدن .
-
طویله بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خیمه زدن .
-
طرغان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ تر - فا. ] (اِمص .) جمع آوری لشکر.
-
طرف بستن
فرهنگ فارسی معین
(طَ رْ. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: سود بردن .