کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ نامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بزرگ خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ)(ص .) نامبردار، مشهور.
-
بزرگ داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) احترام گذاشتن ، تکریم کردن .
-
بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالمند، مسن .
-
نوروز بزرگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ زُ) (اِمر.) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم .
-
جستوجو در متن
-
مهستی
فرهنگ فارسی معین
(مَ هِ یا مَ س ) (اِمر.) 1 - ماه خانم ، بانوی بزرگ . 2 - نامی است از نام های زنان .
-
علم
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نشانه ، نشان . 2 - پرچم ، رایت . 3 - بزرگ و مهتر قوم . 4 - نامی ، مشهور. 5 - نقش ونگار جامه . 6 - صلیب مانندی از فلز با تزئینات خاص که ماه محرم هنگام عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند.