کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آستان بوسی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) به خدمت بزرگی رسیدن .
-
مهی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (حامص .) بزرگی ، عظمت .
-
پالار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) تیر بزرگی که در سقف خانه به کار می رود.
-
تفخر
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ خُّ) [ ع . ] (مص ل .) بزرگی کردن .
-
ذوالمجد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع . ] (ص مر.) دارندة مجد و بزرگی .
-
علاء
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِمص .) بزرگی ، شرف ، بلندی .
-
آیین بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (حامص .)آراستن شهر هنگام جشن و شادمانی یا برای ورود شخص بزرگی .
-
امجاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ) (مص م .) 1 - بزرگ داشتن ، به بزرگی ستودن . 2 - بسیار بخشیدن .
-
پیلگون
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - به رنگ پیل ، خاکستری . 2 - مانند فیل از بزرگی و سنگینی .
-
تشرف
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) بزرگوار شدن ، بزرگی یافتن .
-
تکبر
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) بزرگی نمودن .
-
جلال
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - بزرگی ، عظمت . 2 - شکوه .
-
جوال دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) سوزن بزرگی که برای دوختن جوال و پارچه های ضخیم به کار می رود.
-
جویبار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - کنار جوی . 2 - جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل شده باشد.
-
خواجگی
فرهنگ فارسی معین
(خا جِ) (حامص .) 1 - بزرگی ، ریاست . 2 - سوداگری .