کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بر و بار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهون بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص مر.) نقب زن .
-
از بر
فرهنگ فارسی معین
(اَ. بَ رِ) (ق .) بالای ، برفرازِ.
-
از بر
فرهنگ فارسی معین
(اَ. بَ) (اِ.) 1 - از حفظ ، از حافظه . 2 - به یاد سپرده شده .
-
بر اثر
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اَ ثَ) [ فا - ع . ] (حراض .) از پی ، به دنبال .
-
بر دست
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) (ق .) حاضر، آماده .
-
بر سری
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ)(حر اض .)علاوه بر، اضافه بر.
-
پرندین بر
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (ص .) نازک اندام ، لطیف بدن .
-
تب بر
فرهنگ فارسی معین
(تَ. بُ) (ص فا.) چیزی که تب را قطع کند.
-
زبان بر
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ) 1 - (ص فا.) کنایه از: عطا، بخشش (که به وسیلة آن زبان طعن را قطع کنند.) 2 - (اِمص .) کنایه از: خاموش کردن مدعی به دلایلی که دیگر نتواند سخن گوید.
-
زن بر
فرهنگ فارسی معین
(زَ بَ) (ص .) دلال محبت ، پاانداز.
-
میان بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِ.) (عا.) راهی غیر از راه اصلی که کوتاه تر باشد.
-
نان بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص فا.) (عا.) کسی که باعث قطع شدن درآمد دیگران می شود.
-
فرمان بر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (ص فا.) 1 - فرمانبردار، مطیع . 2 - خادم ، خدمتکار.
-
فراخ بر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (ص مر.) فراخ سینه ، پهن - سینه .
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ) (ص فا.) دزد، جیب بُر.