کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بر اثر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بر کسی گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ. گِ رِ تَ) (مص ل .) او را مقصر دانستن .
-
بر گردن گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( بَ . گَ دَ. گِ رِ تَ)(مص م .) به عهد گرفتن .
-
بار بر کسی نهادن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تحمیل کردن .
-
جان بر کف
فرهنگ فارسی معین
(بَ کَ) [ فا - ع . ] (ص .) ویژگی آن که در راه آرمان یا رسیدن به هدف حتی از جان خود می گذرد.
-
دم بر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - نفس تازه کردن ، آسودن . 2 - حرف زدن .
-
دیده بر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. کَ دَ)(مص ل .) چشم باز کردن ، بیدار شدن .
-
زاد بر زاد
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ق مر.) پشت بر پشت ، نسل بر نسل .
-
زنخ بر خود زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. خُ. زَ دَ) (مص ل .) شرمنده شدن ، سرافکنده شدن .
-
سبلت (بر) کندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ کَ دَ) 1 - (مص م .) کندن سبلت و بروت کسی یا خود را. 2 - حسرت دادن . 3 - (مص ل .) حسرت خوردن .
-
سر بر خط نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ. خَ. نَ دَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) فرمانبردار شدن ، مطیع شدن .
-
سر بر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ زَ دَ)(مص ل .) 1 - روییدن . 2 - آشکار شدن . 3 - طلوع کردن .
-
سر بر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ کَ دَ) (مص ل .) سربلند کردن ، سر درآوردن .
-
سرو بر کردن
فرهنگ فارسی معین
(سُ رُ. بَ. کَ دَ) (مص ل .) شاخ برافراشتن ، اظهار وجود کردن .
-
نقش بر آب
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) هر کار بیهوده و بی حاصل .
-
غاشیه بر دوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مطیع .