کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگشت 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
راجع
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِفا.) برگشت کننده ، بازگردنده .
-
تولی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پشت کردن ، برگشتن . 2 - (اِمص .) برگشت .
-
اعاده
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِ) [ ع . اعادة ] 1 - (مص م .) بازگفتن ، از سر گرفتن . 2 - بازگردانیدن . 3 - (اِمص .) برگشت .
-
بازگشت
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (مص مر.) 1 - برگشت از جایی ، مراجعت . 2 - رجوع از آهنگی به آهنگ مناسب دیگر (موسیقی ).
-
واخواست
فرهنگ فارسی معین
(خا) (مص مر.) 1 - بازخواست ، اعتراض . 2 - برگشت ؛ اعتراض دارندة چک یا برات هنگامی که با عدم وصول روبرو شود.
-
بازتاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - برگشت ، انعکاس . 2 - مجازاً: اثری که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود. 3 - پاسخ غیرارادی موجود زنده به محرک (روانشناسی ).
-
برگرداننده
فرهنگ فارسی معین
( بَ گَ نَ دِ) (ص فا.) 1 - رد کننده ، برگشت دهنده . 2 - تغییر دهنده . 3 - واژگون کننده . 4 - مترجم .
-
برگردانیدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ گَ دَ) (مص م .) 1 - برگشت دادن . 2 - پشت و رو کردن . 3 - ترجمه کردن . 4 - بازپس بردن . 5 - مجازاً استفراغ کردن .
-
برگردانیده
فرهنگ فارسی معین
(بَ گَ دِ) (ص مف .) 1 - برگشت داده ، رد کرده . 2 - واپس برده . 3 - پشت و رو کرده ، واژگون شده . 4 - ترجمه شده .
-
عقب گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (مص مر.) 1 - برگشت به عقب و آن چنان است که شخص روی پنجة پای چپ نیم دایره به سمت چپ بچرخد و سپس پای راست را به پای چپ بپیوندد. 2 - به قهقرا برگشتن .