کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگشته
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ تِ) (ص مف .) نابود شده ، زیر و زبر شده .
-
واژههای مشابه
-
اجل برگشته
فرهنگ فارسی معین
(اَ جَ. بَ گَ تِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - آدم بدشانس . 2 - کسی که خطر مرگ تهدیدش می کند.
-
برگشته اختر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ تَ. اَ تَ) (ص .) بدبخت ، بداقبال .
-
جستوجو در متن
-
واژگون
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - برگشته ، سرنگون . 2 - بخت برگشته . 3 - شوم ، نامبارک .
-
مرتد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دّ) [ ع . ] (اِفا.) برگشته از دین .
-
مدبر
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ) [ ع . ] (اِمف .) بخت برگشته ، بدبخت .
-
برتافته
فرهنگ فارسی معین
( ~. تِ) (ص مف .) 1 - برگشته . 2 - پیچیده . 3 - تاب آورده .
-
رده
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ دِّ) [ ع . ] (مص ل .) از دین برگشته .
-
صابی
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . صابی ء ] (اِ. ص .) کسی که از دین خود برگشته و به دین دیگری گرویده باشد.
-
منعکس
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ کِ) [ ع . ] (اِفا.) انعکاس یافته ، برگشته .
-
اکشف
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - اسبی که بیخ دُمش پ یچیده باشد.2 - کسی که موی پیشانی اش برگشته باشد.
-
روزگار رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تِ) (ص مر.) کنایه از: 1 - بخت برگشته ، بی اقبال . 2 - کسی که عمرش بیهوده سپری شده .
-
منقلب
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برگشته ، حال به حال شده . 2 - به هم خوردن حال .