کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برکه
فرهنگ فارسی معین
(بِ کِ) [ ع . برکة ] ( اِ.) آبگیر، تالاب .
-
جستوجو در متن
-
تالاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آبگیر، استخر، برکه .
-
قاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) برکة بزرگ .
-
برم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.) آبگیر، استخر، برکة آب .
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کتف ، دوش . 2 - آبگیر، برکه .
-
اکوسیستم
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ تِ) [ ع . ] (اِ.) مجموعة جانداران و مح یط طبیعی اعم از برکه ، جنگل و کویر که در آن زیست می کنند.
-
تو
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تُ) (اِ.) 1 - تابش ، فروغ ، حرارت . 2 - تاب ، پیچ . 3 - برکه ، تالاب .
-
برکت
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ کَ) [ ع . برکة ] (مص ل .) 1 - نمو کردن وافزودن . 2 - افزایش . 3 - یمن ،خجستگی . 4 - نیکبختی . ج . برکات .
-
آبگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - استخر، حوض . 2 - تالاب ، برکه . 3 - ظرفی که در آن آب یا گلاب ریزند. 4 - خادم حمام . 5 - کسی که سوراخ ظرف هایی م انند سماور یا آفتابه را با موم مذاب یا قلع می گرفت . 6 - گنجایش حوض یا هر ظرف دیگری .