کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برپا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برپا داشتن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. تَ) (مص م .) 1 - برقرار ساختن . 2 - برپا کردن جشن و شادمانی .
-
جستوجو در متن
-
فتنه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - شیفته شدن . 2 - آشوب برپا شدن .
-
خاستن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - برپا شدن ، بلند شدن . 2 - پدید آمدن . 3 - عاید شدن ، فایده داشتن .
-
گاهنبار
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (اِ.) نام شش جشن که ایرانیان به مناسبت آفریده شدن عالم در شش روز برپا می کردند.
-
ثوران
فرهنگ فارسی معین
(ثَ وَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - هیجان ، به هیجان آمدن . 2 - برخاستن گرد و غبار. 3 - برپا شدن فتنه .
-
خردادگان
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) جشنی در ایران باستان که در روز خرداد - ششمین روز از ماه خرداد - به مناسبت برابر شدن نام روز با نام ماه برپا می کنند.
-
فروردینگان
فرهنگ فارسی معین
(فَ وَ) [ په . ] (اِ.) جشنی که ایرانیان در روز نوزدهم فروردین به یُمن برابر شدن نام ماه و نام روز و همچنین گرامی داشت ارواح درگذشتگان برپا می کردند.
-
خون
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) مایعی سرخ رنگ که در رگ های بدن جانوران جریان دارد و تغذیة بدن از آن تأمین می شود. خون مرکب از گلبول های سرخ و سفید است . ؛ ~ به پا کردن کنایه از: جنگ و جدال سخت و خونین برپا کردن . ؛ ~ خود را کثیف کردن کنایه از: عصبانی شدن .