کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برنده
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ دِ) (ص .) 1 - دارای برد. 2 - پیروز، موفق .
-
برنده
فرهنگ فارسی معین
(بُ رَّ دِ) (ص .) 1 - دارای ویژگی یا توانایی بریدن . 2 - تیز، بران . 3 - جدی ، مؤثر و سخت .
-
جستوجو در متن
-
صارم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (ص .) 1 - برنده ، شمشیر برنده . 2 - مرد دلیر.
-
فیروز
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) پیروز، برنده .
-
مستعمل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به کار برنده ، استعمال کننده . 2 - به کار برندة لغت .
-
بارگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) بار برنده ، هر حیوان بارکش .
-
تیزمغز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص مر.) برّنده ، تندخو.
-
وارث
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) ارث برنده .
-
وفی
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) به سر برندة عهد و پیمان .
-
قطاع
فرهنگ فارسی معین
(قَ طّ) [ ع . ] (ص .) بسیار برنده ، قطع کننده .
-
قاطع
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِفا.) برنده ، قطع کننده .
-
متکیف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پذیرندة کیفیتی . 2 - در فارسی کیف برنده ، نشأه برنده ؛ ج . متکیفین .
-
آتو
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - ورق برنده در بازی . 2 - دستاویز، بهانه .
-
تیز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - برنده کردن . 2 - خشمگین کردن .