کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برنج
فرهنگ فارسی معین
(بِ رِ) ( اِ.) = برنگ : آلیاژی مرکب از مس و قلع و روی . شصت و هفت درصد مس و سی و هفت درصد روی .
-
برنج
فرهنگ فارسی معین
( ~.)( اِ.)گیاهی یک ساله که در جاهای گرم و مرطوب می روید، دانة آن یکی از غذاهای اصلی می باشد و انواع مختلف دارد: استخوانی ، بی نام ، طارم ، دم سیاه ، چمپا، صدری و غیره .
-
واژههای مشابه
-
برنج کوبی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - کار و شغل برنج کوب ، دنگ کاری . 2 - جدا کردن دانة برنج از پوست آن .
-
جستوجو در متن
-
شالیزار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) زمینی که در آن برنج کاشته باشند، کشتزار برنج .
-
رزازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .)برنج کوبی . 2 - برنج فروشی . 3 - (اِمر.) دکان برنج فروش .
-
رزاز
فرهنگ فارسی معین
(رَ زّ) [ ع . ] (ص .) 1 - برنج کوب . 2 - برنج - فروش .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) شرابی که از برنج سازند.
-
کرنج
فرهنگ فارسی معین
(کُ رَ) (اِ.) برنج .
-
شله
فرهنگ فارسی معین
(شُ لِّ) (اِ.) آش برنج ، شوربا.
-
درو
فرهنگ فارسی معین
(دِ رُ) (اِمص .) بریدن ساقه های گندم ، برنج و مانند آن .
-
شوربا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) آش ساده که با برنج و انواع سبزی پخته شود.
-
صدری
فرهنگ فارسی معین
(صَ) (اِمر.) نوع مرغوبی از برنج که در شمال کشت می شود.
-
آب چلو
فرهنگ فارسی معین
(چِ لُ) (اِمر.) آبی که برنج در آن جوشیده باشد، ابریس ، آشام ، آشاب .