کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پرداخت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص م .) جلا دادن ، برق انداختن .
-
اختطاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ربودن همچون برق . 2 - خیره کردن چشم .
-
خطف
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ربودن ، به سرعت ربودن چیزی . 2 - خیره کردن برق چشم را.
-
کنتور
فرهنگ فارسی معین
(کُ تُ) [ فر. ] (اِ.) = کنتر: دستگاهی برای تعیین کردن مصرف برق و آب و امثال آن ها.
-
سویچ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) 1 - دستگاه اتصال برق . 2 - کلیدی که در وسایل نقلیه موتوری باعث برقراری جریان برق می شود. 3 - انتخاب مسیر یا مدار و باز و بسته کردن و تغییر دادن عملکرد آن ، سو دادن . (فره ).
-
پولیش
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - گرد مایع که برای پرداخت کردن یا حفاظت سطح ، روی آن می مالند. 2 - ماده ای حاوی عوامل شیمیایی یا ساینده جهت برق انداختن سطوح مختلف ، پرداخت (فره ).
-
کابل
فرهنگ فارسی معین
(بْ لْ) [ فر. ] (اِ.) 1 - رشته های ضخیمی از سیم های تابیده شده با روکش عایق دار برای انتقال جریان برق ، تلفن و... . 2 - رشته سیم فولادی ضخیم برای بستن و بلند کردن قطعاتِ سنگین ، بافه (فره ).
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...