کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برقرار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تقریر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برقرار کردن . 2 - بیان کردن .
-
وضع کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) ایجاد نمودن ، برقرار کردن .
-
گذاردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - گذاشتن ، نهادن . 2 - طی کردن ، سپردن . 3 - منعقد کردن ، برقرار کردن .
-
احداث
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .)چیزی نو به وجود آوردن ، ساختن و برقرار کردن .
-
قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - برقرار کردن . 2 - آرام دادن .
-
استقرار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - برقرار کردن ، پابرجا شدن . 2 - قرار یافتن .
-
برپا داشتن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. تَ) (مص م .) 1 - برقرار ساختن . 2 - برپا کردن جشن و شادمانی .
-
فاسق گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) رابطة نامشروع برقرار کردن زن شوهردار با مرد بیگانه .
-
تلفن چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر - تر. ] (ص نسب .) مأمور تلفن ، آن که مسئول برقرار کردن ارتباط های تلفنی یا پاسخ گویی به تماس های تلفنی اداره یا سازمانی است .
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...