کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برداشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لقطه
فرهنگ فارسی معین
(لُ قْ یا قَ طَ) [ ع . لقطة ] (اِ.) 1 - آن چه برچیده و برداشته شود (خوشه و جز آن ). 2 - بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند.
-
برگرفته
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تِ) (ص مف .) 1 - برداشته شده . 2 - ربوده . 3 - رانده ، محو شده .
-
مرفوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - رفع شده ، برداشته شده . 2 - کلمة عربی که آخر آن حرکت ضمه داشته باشد.
-
اباز
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ریسمانی که به وسیلة آن خردة دست شتر بربندند تا دست از زمین برداشته دارد، بند. 2 - نام رگی است در پای .
-
اباض
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ ع . ] (اِ.) 1 - ریسمانی که به وسیلة آن خردة دست شتر بربندند تا دست از زمین برداشته دارد، بند. 3 - نام رگی است در پای .
-
سینه چاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته . 2 - (کن .) رنج دیده ، آزار کشیده . 2 - مصیبت دیده . 3 - دل - سوخته ، عاشق .