کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برتر
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (ص تف .) بالاتر، بلندتر.
-
جستوجو در متن
-
تاپ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (ص .) عالی ، برتر.
-
بر سر آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ. وَ دَ) (مص م .) برتر داشتن .
-
ارجح
فرهنگ فارسی معین
(اَ جَ) [ ع . ] (ص تف .) بهتر، خوب تر، فزون تر، برتر.
-
متعال
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (ص .) بلند شونده ، بلند - پایه ، والا، برتر.
-
اعلی
فرهنگ فارسی معین
(اَ لا) [ ع . ] 1 - (ص تف .) برتر، بلندتر. 2 - (ص .) برگزیده از هر چیز.
-
افضل
فرهنگ فارسی معین
(اَ ضَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - برتر، فزون تر. 2 - فاضل تر. 3 - با فضلیت تر. ج . افاضل .
-
امثل
فرهنگ فارسی معین
(اَ ثَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - گزیده تر، برتر، بهتر 2 - شریف تر. فاضل تر؛ ج . اماثل .
-
تبعیض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) تقسیم و جدا کردن بعضی را از بعضی . 2 - (اِمص .) بعضی را بر بعضی برتری دادن . ؛~ نژادی برتر شمردن نژادی نسبت به نژاد دیگر.
-
رانت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) درآمدی که از فرصت ها و موقعیت های برتر به دست آمده باشد، ثروت حاصل از کار غیرتولیدی و بادآورده .
-
مثقال
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) واحدی برای وزن معادل 116 سیر. ؛ ~ی هفت صنار فرق داشتن کنایه از: بسیار متفاوت بودن ، بسیار برتر بودن .
-
ارتفاعات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ ارتفاع . 1 - بلندی ها، ا وج ها. آن چه از سطح زمین برتر و بلندتر است ، تپه ها، کوه ها. 2 - محصول و دانه ها و غله های برداشت شده از زمین .
-
والا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - بلند مرتبه ، شریف . 2 - مقبول ، شایسته . 3 - مشهور. 4 - برتر. 5 - (اِ.) قد، قامت . 6 - بیرق ، درفش .
-
گذراندن
فرهنگ فارسی معین
(گُ ذَ دَ) (مص م .) 1 - عبور دادن ، رد کردن . 2 - پشت سر نهادن ، طی کردن . 3 - بالاتر بردن از، برتر بودن . 4 - تجاوز دادن .