کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برامدگی یا گره گیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مرغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - گیاهی است از تیرة گندمیان که علفی و پایا است و دارای ساقة زیرزمینی افقی و گره داری است که از محل هر گره ریشه های کوچک خارج می شود. سرعت انتشار این گیاه بسیار زیاد است . این گیاه برگ های دراز نوک تیز و غلاف دار به رنگ سبز یا غب...
-
گره گشا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص فا.) دارای توانایی یا امکان حل مشکل .
-
طفیلی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - انگل ، مانند انگل . 2 - گیاه یا حیوانی که از گیاه یا حیوان دیگر تغذیه کند.
-
گره
فرهنگ فارسی معین
(گِ رَ یا رِ) [ په . ] (اِ.) 1 - پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر. 2 - برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند. 3 - مشکل ، گرفتاری . ؛ ~بر ابرو زدن کنایه از: رو ترش کردن ، عبوس شدن .
-
تعقید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گره زدن ، بسته کردن . 2 - شعر یا سخن پیچیده گفتن .
-
سرگره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ) (اِمر.) گره یا دانه ای که بر سر تسبیح ببندند.
-
کندله
فرهنگ فارسی معین
(کُ دُ لَ یا لِ) (ص .) گره شده و جمع شده در یک جا.
-
اسپرغم
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اَ پَ غَ) [ په . ] (اِ.)1 - هر گیاه خوشبو، ریحان . 2 - هر نوع گیاه . 3 - سبزه . 4 - میوه .
-
جرز
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جُ رَ یا رُ) [ ع . ] (اِ.) زمینی که بر وی گیاه نروید.
-
پاپیون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - پیرایه ای معمولاً پارچه ای به شکل پروانه ، که با کش یا قیطان به یقه یا موی سر بسته می شود. 2 - نوار یا روبانی که به شکل پروانه گره خورده است .
-
تژ
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (اِ.) برگ درخت یا گیاه نورسته .
-
منبت
فرهنگ فارسی معین
(مَ نْ بَ یا بِ) [ ع . ] (اِ.) جای روییدن گیاه .
-
جفته
فرهنگ فارسی معین
(جُ تَ یا تِ) (اِ.) 1 - لگد اسب و شتر و غیره ، جفتک . 2 - سرین ، کفل . 3 - گره ریسمان .
-
انبوب
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فاصلة میان دو بند یا گره نی (نای ). 2 - هر چیز مجوف مانند نی (نای ). 3 - لوله (آب و غیره )؛ ج . انابیب .
-
پیوندی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) گیاه یا درختی که بر اثر پیوند بوجود آمده باشد.