کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
براده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
براده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) [ ع . برادة ] ( اِ.) خرده ریز از چوب یا فلز که به هنگام تراشیدن یا بریدن بر جای می ماند؛ سوده .
-
جستوجو در متن
-
پرکاش
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) خاک اره ، بُراده .
-
ساوه
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) برادة طلا.
-
ساو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) برادة زر، ریزه زر.
-
سونش
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) براده ، ریزه های فلز.
-
بیرزد
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) = بارزد. پیرژد. بیرزه . بیرزی . بارزد: برادة فلزات .
-
قراضه
فرهنگ فارسی معین
(قُ ض ) [ ع . قراضة ] (اِ.) 1 - براده های فلز که هنگام تراشیدن می ریزد. 2 - هرچیزی که از شکل درآمده و خراب شده باشد.
-
تراشه
فرهنگ فارسی معین
(تَ ش ِ) (اِ.) 1 - تراشیده شده ، براده . 2 - قاچ (هندوانه یا خربزه ). 3 - قطعة کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانه ها به کار رود. (فره ).
-
آنسیلین
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانة آن در شیمی 2 NH 5 H 6 C است . اگر مخلوط نیترو بنزین و برادة آهن و اسید استیک را تقطیر کنیم ، آتیلین به دست می آید.