کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برآورد
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ یا وُ) (مص مر.) تخمین زدن ، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی .
-
واژههای مشابه
-
برآورد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وُ کَ دَ) (مص م .) تخمین زدن .
-
جستوجو در متن
-
دید زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - تخمین زدن قیمت چیزی ، برآورد کردن حاصل زراعت . 2 - چشم چرانی .
-
مرنو
فرهنگ فارسی معین
(مِ نُ) (اِصت .) (عا.) صدای گربه (خاصه صدایی که گربه در هنگام مست شدن و طلب جنس مخالف برآورد).
-
محمم
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ مِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که متعه دهد زن مطلقه را. 2 - کسی که روی را با زغال سیاه کند. 3 - سری که پس از ستردن بر آن موی برآید. 4 - جوجه ای که پر برآورد.
-
حساب
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شماره کردن . 2 - (اِمص .) شماره ، اندازه . 3 - (اِ.) دانش ریاضی . 4 - تخمین ، برآورد. 5 - بدهی ، قرض . ؛~ ِ کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن . ؛~ ِ کار دست کسی بودن هوشیار بودن .