کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدیهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدیهه
فرهنگ فارسی معین
(بَ هِ) [ ع . بدیهة ] ( اِ.) بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن .
-
جستوجو در متن
-
زودانداز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ. ص .) شعر یا سخنی که به بدیهه و بی تأمل گفته شود.
-
آیان
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص فا.) در حال آمدن . 2 - (اِ.) بدیهه ، آمده .
-
ارتجال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)بی اندیشه و به بدیهه سخن و شعر گفتن .
-
ارتجالاً
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ لَ نْ) [ ع . ] (ق .) به ارتجال ، به بدیهه ، بی درنگ .
-
بداهه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ هِ) [ ع . بداهة ] (اِ.) نک بداهت ، بدیهه .
-
بدیهیات
فرهنگ فارسی معین
(بَ یّ) [ ع . ] (اِ.) جِ بدیهه . 1 - امور بدیهی ، چیزهای کاملاً آشکار و واضح . 2 - وقایع غیرمنتظره .
-
مقتضب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ضَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - قطع شده ، بریده . 2 - شعری که به بدیهه گفته شود.
-
عمل
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رفتار، کردار. ج . اعمال . 2 - شغل دیوانی ،بخصوص در امور مالی . 3 - در موسیقی به معنی ، بدیهه نوازی ، ترکیب آهنگ .