کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدیمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدیمن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. یُ) (ص .) بدشگون ، ناخجسته ، شوم .
-
جستوجو در متن
-
منحوس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شوم ، بدیمن .
-
مشئوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . مشؤوم ] (اِمف .) نامبارک ، بدیمن . ج . مشائیم .
-
مشئوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . مشؤوم ] (اِمف .) نامبارک ، بدیمن . ج . مشائیم .
-
سیاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - (ص .) آن چه به رنگ زغال است . متضاد سفید. 2 - تیره ، تاریک . 3 - (اِ.) رنگ زغال . 4 - کسی که پوستش سیاه باشد، سیاه پوست . 5 - حبشی . 6 - شوم ،بدیمن . ؛ ~بازار بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی و رسمی خرید و فروش کنند.