کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدون عیال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عیالمند
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که دارای عیال باشد، عیال وار.
-
عیال
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ) [ ع . ] (اِ.) زن و فرزندان ، اهل خانه .
-
متعلقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ لِّ قِ) [ ع . ] (اِفا.) عیال ، همسر.
-
معیل
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) عیالمند، عیال وار.
-
عیال وار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که خانواده و فرزند زیاد دارد.
-
متأهل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ءَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) دارای اهل و عیال ، دارای همسر.
-
تقتیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - در دادن نَفَقه به عیال و اولاد سخت گرفتن . 2 - بو بلند کردن از غذا، گوشت .
-
حاشیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . حاشیة ] (اِ.) 1 - کناره ، کناره لباس ، ناحیه و غیره . 2 - شرحی که بر کنارة رساله یا کتاب نویسند. 3 - اطرافیان از اهل و عیال و خدمتگزاران . 4 - مصاحبان ، همدمان .