کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدون اثاثیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اثاثیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ یِ) [ ع . ] (اِ.) صورت غلط ولی مصطلح اثاثه .
-
بار و بندیل
فرهنگ فارسی معین
(رُ بَ) (اِمر) اسباب و اثاثیه .
-
مبله
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ فر. ] (ص .) جایی که در آن از مُبل استفاده شده باشد، شامل اثاثیه .
-
جهاز
فرهنگ فارسی معین
( جَ یا جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ساز و برگ . 2 - اسباب و اثاثیه . 3 - مجموعة اعضایی که در بدن عمل معینی راانجام می دهند، جهاز هاضمه . 4 - اثاثیه ای که عروس با خود به خانة داماد می برد. 5 - پالان شتر. 6 - دستگاه .
-
دکور
فرهنگ فارسی معین
(دِ کُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مجموعة اشیاء و اثاثیه در صحنة نمایش و مانند آن . 2 - مجموعة وسایل و اثاثیة خانه .
-
جهیز
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) واژه ای است گرفته شده از عربی به معنی اسباب و اثاثیه ای که عروس با خود به خانه داماد می برد.
-
مان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - (اِ.) اسباب و اثاثیه خانه . 2 - مثل و مانند. 3 - خانه . 4 - (پس .) به صورت پسوند در کلمات مرکب آید و به معنی محل ، جا و خانه : دودمان . 5 - در بعضی کلمات به معنی «منش » و «اندیشه » آید: شادمان ، قهرمان . 6 - از ریشه فعل اسم معنی (اسم مصد...