کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدست
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) ( اِ.) وجب .
-
واژههای مشابه
-
بدست شدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ. شُ دَ) (مص ل .) بدست آمدن ، حاصل شدن .
-
جستوجو در متن
-
اکتساب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کسب کردن ، بدست آورن . 2 - اندوختن . ج . اکتسابات .
-
بنفش
فرهنگ فارسی معین
(بَ نَ) (اِ.) 1 - رنگی است فرعی که از ترکیب دو رنگ اصلی قرمز و آبی بدست آید. 2 - نوعی از جواهر کریمه .
-
بنگاب
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مایعی که با جوشاندنِ برگ شاهدانه در آب یا شیر بدست می آورند و مانند مُسکرات می نوشند.
-
پروه
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) 1 - غنیمت ، هر چیزی که از جنگ و تاراج بدست آید. 2 - ستارة پروین . 3 - چادرشب .
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) مادة مخدری است که از مالش دادن سرشاخه های گیاه شاهدانه با دست یا روی پارچه بدست می آید و آن را با توتون یا تنباکو می کشند.
-
افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - سقوط کردن . 2 - از پا درآمدن . 3 - روی دادن ، واقع شدن . 4 - نصیب شدن ، بدست آوردن . ؛~ با کسی سر و کار داشتن با کسی .
-
جذر
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بن ، ریشه ، اصل . 2 - در ریاضی عددی که در نفس خود ضرب شود. ؛ ~ اَصَم عددی که وقتی جذر آن را بگیریم ، عددِ تقریبی بدست می آید نه کامل .
-
چشمیزک
فرهنگ فارسی معین
(چَ زَ) (اِمصغ .) = چشمیزج . تشمیزج : دانه ای است سیاه به اندازة بهدانه و آن را از گیاهی که در حجاز و سودان روید بدست آرند و در طب قدیم مستعمل بود؛ چشمک ، چشام ، چشوم ، چشم .
-
زایجه
فرهنگ فارسی معین
(یِ جِ) (اِ.) 1 - لوحه ای مربع یا گِرد که جای سیارات و بروج دوازده گانه روی آن نقش شده و از آن برای احکام نجومی یا بدست آوردن حکم طالع استفاده می کردند. 2 - شکلی است دارای 123 خانه که از آن حالت ماه و سال و مولود استخراج می شود.
-
نفتالین
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ فر. ] (اِ.) جسمی است که از قطران زغال سنگ بدست می آید جامد و سفید با بلورهای درخشان و بوی نافذ است . در صنایع رنگ سازی و عطرسازی به کار می رود. نوع ناخالص و نامرغوب آن برای دفع حشرات مفید است .
-
فرو
فرهنگ فارسی معین
(فِ رُّ) [ فر. ] (ص . اِ.) ترکیبی است از آهن با کمترین مقدار اکسیژن مانند اکسید فرو ( FeO ) که گرد سیاه رنگی است که از تجزیة کربنات آهن در پناه هوا و یا احیای اکسید آهن بر اثر ئیدروژن بدست می آید.