کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) (اِمر.) دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای فضاهای بسته مثل اتاق ، کلاس ، مغاز، و... به کار برند و در آن با سوزاندن نفت ، هیزم و غیره حرارت ایجاد شود.
-
واژههای مشابه
-
پیش بخاری
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِمر.) حفاظ مانندی که جلوی بخاری قرار می دادند تا مانع از جهیدن آتش به بیرون از بخاری شود.
-
جستوجو در متن
-
مژ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) بخاری است تیره نزدیک به زمین ؛ میغ .
-
باحور
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) بخاری را گویند که در هوای گرم از زمین برخیزد، گرمای سخت .
-
مه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِ.) بخاری است که گاهی در هوای مرطوب تولید می شود و در فضا پراکنده می گردد.
-
اژدرافکن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ کَ) (ص فا. اِمر.) کشتی بخاری کوچک و دراز و بسیار سریع که اژدر به سوی کشتی های دشمن می افکند.
-
تارمیغ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) بخاری که در زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شود و اطراف را تیره و تاریک سازد. تمن ، ماغ ، میغ و نژم نیز گویند.
-
شومینه
فرهنگ فارسی معین
(شُ نِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بخاری که در داخل دیوار نصب می شود، هیمه سوز (فره ).
-
هیتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای برای گرم کردن هوای مکان هایی مانند اتاق و کارخانه ، اجاق برقی ، بخاری برقی . (فره ).
-
تابخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) 1 - خانه ای که دیوارهای آن آینه کاری شده باشد. 2 - حمام ، گرمابه . 3 - خانة زمستانی که با بخاری و یا تنور گرم شود. 4 - شبستان .
-
دودکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص فا. اِ.) 1 - آن چه که دود را کشد. 2 - لوله و منفذی که دود از آن بالا رود مانند لوله مطبخ ، حمام ، بخاری و غیره .
-
جمره
فرهنگ فارسی معین
(جَ رِ) [ ع . جمرة ] (اِ.) 1 - تکه ای آتش . 2 - سنگ ریزه . 3 - در فارسی ، بخاری که در آخر زمستان از زمین بلند می شود، که حمل بر نفس کش یدن زمین است .
-
دود
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) جسمی تیره و بخاری شکل و شبیه ابر که به سبب سوخت اشیاء پدید آید و به هوا رود. ؛ ~از بینی برآمدن کنایه از: غمگین شدن ، خشمگین شدن . ؛~ از کنده بلند شدن کنایه از: از ریشه مایه گرفتن ، از اصل بزرگتر سرچشمه گرفتن