کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.)1 - دریا. ج .بحار. 2 - وزن شعر.
-
واژههای همآوا
-
بهر
فرهنگ فارسی معین
(حر اض .) برای ، جهت .
-
بهر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.)1 - بهره ، نصیب . 2 - بخشی از شبانروز. 3 - پاره ، جزو.
-
جستوجو در متن
-
ابحر
فرهنگ فارسی معین
(اَ حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ بحر؛ دریاها.
-
بحار
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بحر؛ دریاها.
-
بحور
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بحر؛ دریاها.
-
دویک
فرهنگ فارسی معین
(دُ یَ) (اِمر.) 1 - کنایه از: دم آخر مردن . 2 - بحر سوم از هفده بحر اصول موسیقی . 3 - نشان دادن هر یک از دو طاس یک خال را در بازی تخته نرد.
-
دریا
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) آب زیادی که محوطة وسیعی را فرا گرفته باشد و به اقیانوس راه دارد، بحر.
-
ذوالبحرین
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ رَ) [ ع . ] (اِمر.) شعری که دارای دو بَحر شعری باشد.
-
ذوالبحور
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ حُ) [ ع . ] (ص مر.) شعری که دارای سه بحر شعری یا بیشتر باشد.
-
کفال
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) یکی از انواع ماهی ها که در سال های اخیر در بحر خزر به تکثیر آن پرداخته اند.
-
رمل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (مص م .) حصیر بافتن . 2 - بحری از نوزده بحر شعر مبتنی بر تکرار شش یا هشت بار فاعلاتن در هر بیت . 3 - بحر شانزدهم از اصول موسیقی قدیم .
-
ارجوزه
فرهنگ فارسی معین
(اُ زَ) [ ع . ارجوزة ] (اِ.) قصیده در بحر رجز، شعر کوتاه . ج . اراجیز.