کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحث کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کاویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - جستجو کردن ، کندن . 2 - بحث کردن .
-
پرخاش کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کَ دَ) (مص ل .) 1 - بحث کردن ، منازعه کردن . 2 - عتاب کردن ، درشتی کردن .
-
جدل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - جنگ کردن . 2 - بحث و گفتگو کردن .
-
سر و کله زدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ. کَ لُِ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) بحث کردن ، گفتگو کردن .
-
مناظره
فرهنگ فارسی معین
(مُ ظَ رَ یا رِ) [ ع . مناظرة ] (مص ل .) با یکدیگر بحث و گفتگو کردن .
-
مطرح کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) مورد بحث و گفتگو قرار دادن .
-
تناظر
فرهنگ فارسی معین
(تَ ظُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به یکدیگر نگریستن . 2 - با هم بحث و گفتگو کردن .
-
مطرح
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای طرح کردن ، جای افکندن . ج . مطارح . 2 - مورد بحث .
-
محاجه
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِّ) [ ع . محاجة ] (مص ل .) 1 - حجت آوردن . 2 - دشمنی کردن . 3 - بحث همراه با پرخاش ، بگومگو، یکی به دو.
-
تاریخ
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) زمان چیزی را معین کردن . 2 - (اِ.) عددی که زمان را نشان بدهد. 3 - سرگذشت ها و حوادث پیشینیان . ج . تواریخ . ؛ ~ باستان (قدیم ) دربارة ادواری از ازمنة بسیار قدیم بحث می کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال 476 م . خاتمه می ی...