کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با وفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
با پرستیژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ رِ) [ فا - فر . ] (ص مر.) باآبرو، بااعتبار، دارای شخصیت .
-
با خود
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص .) با خویشتن ، هوشیار.
-
با دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) استوار در کار، نیرومند.
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
با آب و تاب
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص مر.) مفصل ، با شرح جزییات .
-
با آب و رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رَ) (ص مر.) 1 - گلگون . 2 - زیبا و قشنگ .
-
جستوجو در متن
-
وفا
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . وفاء ] (مص ل .) به جا آوردن عهد و پیمان و پایداری در دوستی .
-
دوبل
فرهنگ فارسی معین
(دُ بَ) (ص .) بی وفا.
-
انجاز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برآوردن نیاز. 2 - وفا کردن وعده .
-
منجز
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ جَّ) [ ع . ] (اِمف .) روا شده (حاجت )، وفا شده (وعده ).
-
وافی
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تمام ، کامل . 2 - وفا - کننده .
-
غادر
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ ع . ] (اِفا.) بی وفا، خیانتکار.
-
ایفاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - وفا کردن . 2 - حق کسی را تمام دادن .
-
خلف
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - وفا نکردن به عهد. 2 - دروغ گفتن .