کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با شگفتی نگاه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
با پرستیژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ رِ) [ فا - فر . ] (ص مر.) باآبرو، بااعتبار، دارای شخصیت .
-
با خود
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص .) با خویشتن ، هوشیار.
-
با دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) استوار در کار، نیرومند.
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
با آب و تاب
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص مر.) مفصل ، با شرح جزییات .
-
با آب و رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رَ) (ص مر.) 1 - گلگون . 2 - زیبا و قشنگ .
-
جستوجو در متن
-
بربر
فرهنگ فارسی معین
(بِ بِ) (ق .) حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی نگاه کردن است .
-
حفاظ
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاه داشتن ، نگاه داری کردن . 2 - (اِ.) ستر، پرده .
-
ضبط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) حفظ کردن ، نگاه داشتن . 2 - گرفتن ، در تصرف آوردن . 3 - (اِمص .) نگاه داری ، حفظ .
-
ابصار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) دیدن ، نگاه کردن .
-
تحامی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) پرهیز کردن ، خود را نگاه داشتن .
-
رمق
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص ل .) نگریستن ، نگاه کردن .
-
زیرچشمی
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ق .) نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند.
-
نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) 1 - نگه داری کردن . 2 - متوقف ساختن .