کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با اصل و نسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
با پرستیژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ رِ) [ فا - فر . ] (ص مر.) باآبرو، بااعتبار، دارای شخصیت .
-
با خود
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص .) با خویشتن ، هوشیار.
-
با دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) استوار در کار، نیرومند.
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
واژههای همآوا
-
بااصل و نسب
فرهنگ فارسی معین
(اَ لُ نَ سَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) اصیل ، خانواده دار، نجیب ، بااصالت . مق . بی اصل و نسب .
-
جستوجو در متن
-
بااصل و نسب
فرهنگ فارسی معین
(اَ لُ نَ سَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) اصیل ، خانواده دار، نجیب ، بااصالت . مق . بی اصل و نسب .
-
والاتبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) دارای اصل و نسب ، نجیب زاده .
-
بته
فرهنگ فارسی معین
(بُ تِّ) ( اِ.) نک بوته . ؛ از زیر ~ درآمدن بی اصل و نسب بودن .
-
ندید بدید
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ) (ص مر.) تازه به دوران رسیده ، بی اصل و نسب .
-
نسباً
فرهنگ فارسی معین
(نَ سَ بَ نْ) [ ع . ] (ق .) از جهت اصل و نژاد، از لحاظ نسب .
-
نژاد
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) 1 - اصل ، نسب ، گوهر. 2 - اصیل ، نژاده .
-
محتد
فرهنگ فارسی معین
(مَ تِ) [ ع . ] (اِ.) اصل ، نسب .
-
لات
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) 1 - فقیر، بی چیز. 2 - بی سر و پا، بی اصل و نسب ، ولگرد. ؛ ~ آسمان جل فقیر عور بی سروسامان .