کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با استعداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
با پرستیژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ رِ) [ فا - فر . ] (ص مر.) باآبرو، بااعتبار، دارای شخصیت .
-
با خود
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص .) با خویشتن ، هوشیار.
-
با دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) استوار در کار، نیرومند.
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
با آب و تاب
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص مر.) مفصل ، با شرح جزییات .
-
با آب و رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رَ) (ص مر.) 1 - گلگون . 2 - زیبا و قشنگ .
-
جستوجو در متن
-
نبوغ
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص ل .) تیزهوش بودن ، استعداد قوی داشتن .، استعداد خُلاق استثنائی و بسیار نیرومند.
-
قابلیت
فرهنگ فارسی معین
(بِ یَّ) (مص جع .) 1 - شایستگی . 2 - استعداد. 3 - استعداد قبول ، منفعل شدن ، انفعال . مق فاعلیت . 4 - امکان . 5 - هنر. 6 - معرفت . 7 - کفایت .
-
آمادگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) 1 - (حامص .) آماده بودن . 2 - ( اِ.) تهیه ، بسیج ، استعداد.
-
شکسته ناخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) کنایه از: بی - استعداد.
-
طبع
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - ذات ، سرشت . 2 - استعداد شعر گفتن داشتن .
-
ظرفیت
فرهنگ فارسی معین
(ظَ یَّ) (مص جع .) مأخوذ از عربی به معانی 1 - گنجایش ، تحمل . 2 - استعداد، قوه .
-
ناقابل
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - اندک ، حقیر. 2 - آن که قابلیت و استعداد ندارد.
-
مستعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عِ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) آماده ، مهیا، دارای قابلیت و استعداد.