کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانگ زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بانگ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) فریاد زدن ، آواز بلند برآوردن .
-
جستوجو در متن
-
پشودن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص م .) بانگ زدن و طرد کردن .
-
اهابت
فرهنگ فارسی معین
(اِ بَ) [ ع . اهابة ] (مص ل .) بانگ زدن ، ترساندن .
-
ونگ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - بانگ زدن ، آواز دادن . 2 - داد و فریاد کردن (کودک مخصوصاً). 3 - گریستن توأم با داد و فریاد.
-
زجر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) منع کردن . 2 - راندن ، طرد کردن . 3 - بانگ زدن . 4 - (اِمص .) نهی . 5 - (اِ.) شکنجه ، آزار.
-
شخولیدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) = شخیلیدن : 1 - بانگ کردن . 2 - با آهنگ خواندن ، سوت زدن . 3 - ناله کردن . 4 - غریدن رعد. 5 - پژمرده شدن .