کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باقلا
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = باقالی : گیاه علفی یک ساله از تیرة پروانه داران که دانة آن شبیه لوبیا ولی بزرگتر و در شمار حبوبات است .
-
جستوجو در متن
-
کوسک
فرهنگ فارسی معین
(کَ س ) (اِ.) باقلا.
-
بنشن
فرهنگ فارسی معین
(بُ شَ) ( اِ.) حبوبات مانند نخود، لوبیا، عدس ، ماش ، باقلا و غیره .
-
دمپختک
فرهنگ فارسی معین
(دَ پُ تَ) (اِمر.) برنجی که آبکشی نشده باشد و گاه به آن عدس ، لوبیا، ماش یا باقلا بیفزایند.
-
سیار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نانی که از آرد جو و آرد باقلا و ارزن پزند. 2 - کشکینه ؛ خورشی که از کشک تهیه کنند.
-
کرکن
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ یا کِ) (اِ.) غله ای مانند گندم و نخود و باقلا که آن را نیم رس بریان کنند و بخورند.
-
کشکین
فرهنگ فارسی معین
(کَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به کشک . 2 - (اِمر.) نان جو، کشکینه . 3 - نانی که از آرد باقلا و نخود و گندم و جو درهم آمیخته پزند.
-
لوبیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاه علفی بالارونده که به دور چوبی که در کنارش قرار می دهند می پیچد و بالا می رود. دانه های خوارکی آن در غلافی شبیه غلاف باقلا قرار دارد و انواع مختلف دارد: لوبیا سفید، لوبیا چیتی ، لوبیا قرمز و...
-
لپه
فرهنگ فارسی معین
(لَ پِّ) (اِ.) 1 - هر یک از دو نیمة دانة باقلا و نخود و لوبیا و دیگر حبوبات که قابل نیمه شدن باشند. 2 - برگ اولیه یا رویانی در دانه . 3 - فرآورده ای از نخود، به ویژه نخود سیاه .