کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باطل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باطل
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (ص .) بیهوده ، بی فایده . ج . اباطیل .
-
جستوجو در متن
-
تبطیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) باطل کردن ، باطل ساختن .
-
اباطیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ باطل ؛ سخنان یاوه و بیهوده ، چیزهای باطل .
-
زور
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) دروغ ، باطل .
-
ابطال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - باطل کردن ، لغو کردن ، بیهوده کردن ، ناچیز کردن . 2 - دروغ و باطل گفتن .
-
لاش و ماش
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (ص مر.) باطل ، بیهوده .
-
هدر
فرهنگ فارسی معین
(هَ دَ) [ ع . ] (مص ل .) باطل شدن ، ضایع شدن .
-
لغو شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) باطل شدن .
-
احباط
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - باطل گردانیدن . 2 - دوری کردن از کسی .
-
پارادوکس
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فر. ] ( اِ.) قضیه ای که به ظاهر تناقض داشته باشد، باطل نما.
-
تسفسط
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) سفسطه کردن ، استدلال باطل کردن .
-
جایر
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . جائر ] (اِفا.) 1 - ستمکار، ظالم . 2 - آن که از راه حق به راه باطل میل کند.
-
رایگان
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (ص مر.) 1 - مفت ، مجانی . 2 - باطل ، بیهوده .
-
زاهق
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - رونده . 2 - نیست شونده . 3 - باطل ، بیهوده .