کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باز جویی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب باز
فرهنگ فارسی معین
(اِفا. اِمر.) 1 - شناگر. 2 - غواص .
-
بچه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن که تمایل به آمیزش جنسی با پسر بچه ها دارد.
-
باز افتادن
فرهنگ فارسی معین
از چیزی (اُ دَ. اَ) (مص ل .) محروم شدن از چیزی ، بی نصیب شدن از آن چیز.
-
باز خشین
فرهنگ فارسی معین
(زِ خَ) (اِ. ص .) نوع بسیار خوب باز که پشت آن به رنگ کبود و چشم هایش سیاه می باشد.
-
باز زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) کنار زدن ، عقب زدن .
-
باز شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) 1 - گشاده شدن . 2 - رفتن .
-
باز ماندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - واماندن ، پس افتادن . 2 - به جا ماندن .
-
باز نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نِ دَ) (مص ل .) گفتن ، شرح دادن .
-
پای باز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) رقاص .
-
پرده باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - نوازنده ، مطرب . 2 - کسی که خیمه شب بازی می کند. 3 - کنایه از: حیله گر، مکار.
-
جان باز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) کسی که جان خود را فدا کند.
-
حقه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - شعبده باز. 2 - مکار، فریب دهنده .
-
خرقه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) (کن .) عاشق ، شیدا، مرید.
-
دست باز
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص فا.) باسخاوت ، بخشنده .
-
دوالک باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) حیله گر.