کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازنشستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازنشستگی
فرهنگ فارسی معین
(نِ شَ تِ)(حامص .) کناره گیری از خدمت در سن پیری ، تقاعد.
-
جستوجو در متن
-
بازنشسته
فرهنگ فارسی معین
(نِ شَ تِ) (اِمف .) کسی که در پیری یا پس از مدتی طولانی یابه علل دیگراز کار برکنار شود واز حقوق بازنشستگی استفاده کند.
-
کارگزینی
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (حامص . اِمر.)1 - به کار گماشتن (کسی را). 2 - اداره ای که به کار استخدام ، ماموریت ، ترفیع ، انتقال ، بازنشستگی و سایر امور مربوط به کارمندان و کارکنان یک سازمان می پردازد، ادارة استخدام .
-
حقوق
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حق . 1 - راستی ها، درستی ها. 2 - وظایف ، تکالیف . 3 - در فارسی به معنای دستمزد. 4 - مجموعة قوانین ، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است . ؛ ~ اجتماعی مجموعة حقوق فرد در پیو...
-
صندوق
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جعبة بزرگ فلزی یا چوبی که کالای نفیس را در آن گذارند. 2 - محل دریافت یا پرداخت پول در بانک یا هر ادارة دیگر. ج . صنادیق . ؛ ~ پست صندوق هایی که در کوچه و خیابان نصب می شود تا مردم پاکت های محتوی نامه را در آن اندازند. ؛ ~ پست...