کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازرسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازرسی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) عمل بازرس ، تفتیش .
-
جستوجو در متن
-
وارسی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمص .) بازرسی ، به دقت رسیدگی کردن .
-
سرکشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - نافرمانی . 2 - بازرسی ، رسیدگی .
-
تفتیش
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) تفحص کردن ، جستجو کردن . 2 - (اِمص .) بازرسی ، پژوهش . ؛ ~ عقاید پرس و جو دربارة عقاید دینی و سیاسی مردم برای شناسایی مخالفان . ؛ ~ بدنی الف - گشتن لباس و بدن کسی . ب - بازرسی بدنی .
-
سانسور
فرهنگ فارسی معین
(نْ) [ فر. ] (اِ.)کنترل و بازرسی حاکمیت بر فعالیت سیاسی ، اجتماعی و... خاصه فرهنگی ، بررسی (فره ).
-
یرغو
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - عوارضی که برای رسیدگی به جرایم گرفته می شد (ایلخانان ). 2 - سیاست . 3 - بازرسی ، مجلس محاکمه .
-
باندرول
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] ( اِ.) نوار یا کاغذ دراز و باریک که بر روی کالا چسبانند که نشانة کنترل کیفیت و بازرسی و نو بودن کالاست ، برچسب (فره ).
-
ایست
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] 1 - (شب جم .) (اِ.) ایستادن ، توقف . 2 - نقطة توقف (موسیقی ). 3 - فرمان توقف . ؛~ بازرسی محل ایستادن مأموران که وظیفة بررسی و تفتیش را بر عهده دارند. 4 - (اِمص .) توقف ناگهانی قلب .