کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازدید
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) دیدار کردن ، دیدن .
-
جستوجو در متن
-
وادید
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) بازدید، سرکشی .
-
ورانداز
فرهنگ فارسی معین
(وَ اَ) (اِمص .) بازدید، تخمین .
-
ویزیت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - دیدار، بازدید. 2 - ملاقات بیمار از طرف پزشک .
-
اکوتوریسم
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی جهانگردی به منظور بازدید از جاذبه های طبیعی که به حفظ محیط زیست نیز کمک می کند، طبیعت - گردی . (فره .)
-
توریسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِمص .) مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره ، گردشگری ، ج هانگردی . (فره ).
-
سان
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) طرز، روش . 2 - قاعده ، قانون . 3 - رسم ، عادت . 4 - پسوند شباهت : دیوسان . 5 - در اصطلاح ارتش بازدید سپاهیان از طرف فرمانده است به این طریق که فرمانده از برابر صف سربازان که به طور منظم ایستاده اند عبور می کند.