کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازتاب 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پژواک
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) بازتاب صدا در کوه ، طنین .
-
پرتو
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - فروغ و روشنایی . 2 - بازتاب نور. 3 - اثر، تأثر.
-
اکوستیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ) [ فر. ] (اِ.) دانش مربوط به تولید و تراگسیل و دریافت اثرهای صوتی ، نظیر جذب و بازتاب و شکست ، صوت - شناسی . (فره ).
-
رفلکس
فرهنگ فارسی معین
(رِ لِ) [ انگ . ] (اِ.) فعالیتی خودکار یا غیرارادی که از طریق مدارهای عصبی نسبتاً ساده روی دهد، بی آن که لزوماً شعور در آن دخالت داشته باشد، بازتاب . (فره ).
-
واگوی
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - بازگفت سخن نشنیده . 2 - بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه . 3 - تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده می شود، توسط دستة دیگر.
-
آکوستیک
فرهنگ فارسی معین
(کُ سْ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - دانش مربوط ب ه تولید و تراگسیل و دریافت اثرهای صوتی نظیر جذب و بازتاب و شکست ، صوت - شناسی (فره ). 2 - به کارگیری عایق های صوتی در ساختمان .