کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیل بار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پیلوار، آن مقدار که بر پشت پیل حمل شود.
-
تره بار
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ) (اِمر.) انواع سبزی های خوردنی و میوه .
-
رقت بار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) برانگیزانندة ترحم و دلسوزی .
-
غالیه بار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) کنایه از: بوی خوش دهنده .
-
بار بر کسی نهادن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تحمیل کردن .
-
بار و بندیل
فرهنگ فارسی معین
(رُ بَ) (اِمر) اسباب و اثاثیه .
-
بی بند و بار
فرهنگ فارسی معین
(بَ دُ) (ص مر.) لاابالی ، بی قید.
-
واژههای همآوا
-
بئر
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) چاه . ج . آبار.
-
بعر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ.) پشک ، پشکل ، سرگین .
-
جستوجو در متن
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.
-
آماسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
-
آماسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) باد کردن ، ورم کردن .
-
آماق
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گوشه چشم .
-
آمال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امل ؛ امیدها، آرزوها.