کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریکه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آب باریک
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - آب کم . 2 - درآمد اندک . آب باریکه (کِ) (اِمر.) (عا.) نک آب باریک .
-
رادار
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - سیستمی که در آن از باریکه های امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آن ها استفاده شود (فره ). 2 - مجازاً به معنی جاسوس ، خبرچین .
-
بتا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ یو. ] ( اِ.) 1 - نام حرف دوم یونانی . 2 - ذره ای با بار منفی شامل باریکه ای از الکترون ها که از اجسام رادیو اکتیو گسیل می شود. 3 - دومین ستارة هر صورت فلکی به لحاظ روشنایی .
-
الکتروسکپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ تِ رُ کُ) [ فر. ] (اِ.) آلت آزمایش وجود الکتریسیته که تشکیل شده است از یک شیشة دهانه بسته که میلة فلزی از دهانة چوپ پنبة آن عبور می کند و منتهی به دو باریکة زرورق فلزی است و مقداری آهک زنده در داخل شیشه (برای جذب بخار آب ) قرار داده اند. هنگام...