کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) فرود آمدن باران ، برف ، تگرگ و مانند آن .
-
واژههای مشابه
-
فرو باریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) ریختن .
-
جستوجو در متن
-
بارش
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمص .) باریدن .
-
ارکاک
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (مص ل .) باران نرم و ریزه باریدن .
-
اسبال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) باران باریدن . 2 - بسیار سخن گفتن بر کسی . 3 - (مص م .) جاری کردن ، روان ساختن .
-
برف پاک کن
فرهنگ فارسی معین
(بَ کُ) (اِفا. اِمر.) وسیله ای که روی شیشة اتومبیل قرار گرفته هنگام باریدن باران یا برف آن را به حرکت درآرند تا شیشه را پاک کند.