کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باد برگ ریزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باد گرفته
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تِ) (ص مر.)متکبر، مغرور.
-
باد گشتن
فرهنگ فارسی معین
(گَ تَ) (مص ل .) هدر رفتن ، برباد رفتن .
-
باد نشسته
فرهنگ فارسی معین
(نِ تِ) (ص مر.) کسی که غرور و تکبر از سرش به در رفته .
-
باد نوروز
فرهنگ فارسی معین
(دِ نُ)(اِمر.) لحنی از موسیقی قدیم .
-
ابر و باد
فرهنگ فارسی معین
(اَ رُ) (اِمر.) 1 - نوعی کاغذ که به شکل خاصی رنگ آمیزی می شود و برای زمینة خوشنویسی در خط مورد استفاده قرار می گیرد. 2 - نوعی موزاییک خاص دورة قاجار که به رنگ سفید و آبی ساخته می شد.
-
بر باد تند نشستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. دِ تُ. نِ شَ تَ) (مص ل .) خشمگین شدن ، نهایت خشم .
-
بر باد دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) 1 - از دست دادن . 2 - تلف کردن . 3 - نابود ساختن .
-
بر باد رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تَ) (مص ل .) تلف شدن ، ضایع گشتن .
-
بر باد رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تَ یا تِ) (ص مف .) نابود شده .
-
بر باد ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) خراب کردن .
-
بر باد سرد نشاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ سَ. نِ دَ) (مص م .) دلسرد کردن ، نومید ساختن .
-
باد به دست
فرهنگ فارسی معین
(بِ. دَ) (ص مر.) 1 - محروم ، بدبخت . 2 - آدم بیهوده کار.
-
باد و بروت
فرهنگ فارسی معین
(دُ بُ) (اِمر.) غرور، خودنمایی .
-
باد و بود
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) 1 - مجازاً به معنای تکبر و خودبینی . 2 - هستی و لوازم آن .
-
گنج باد آورد
فرهنگ فارسی معین
(گَ جِ وَ) (اِمر.) 1 - نامِ لحنی از سی لحن باربد. 2 - نام یکی از گنج های خسرو پرویز.